زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیهالسلام
نـرو عـمه، برگـرد اگر میتـوانی تـو خـیـلی بـرای نَـبَـرد نـوجـوانی ببـیـن حـمـلـۀ نـیـزه و سنگها را مـرا تا کجـا با خـودت میکـشانی ببـین عـمـه تنهـاست مَحـرم ندارد تو مـردی و بـایـد کـنـارم بـمـانـی بـمـان تا که از مـجـتـبـایـم بـمـانـد بــرای دلــم یــادگــاری نــشــانـی خـدای نـکــرده اگـر بـر نـگــردی چـه سـازم ز داغ تـو بـا نـاتـوانـی نـرو تا نـبـیـنی تـو از روی نـیـزه که کـارم شده با سـنان هـمـزبـانی به قلبم تو خنجر مزن دست بردار نـمانـده دگـر در گـلـو اسـتـخـوانی من و بزم شامات و دروازه ساعات من و یـک یـهـودی و تـکّـهپـرانی |